قریب به دوازده سال است که وحید جلیلی را میشناسم و از نزدیک با او آشنایم. یعنی از وقتی که توانستم جایگاه خودم در جهان را بشناسم و خوب به دست و پا و چشم و گوشم، و انچه می بینم و می شنوم، انجا که هستم و جایی که می روم، نگاه کنم با او آشنا شدم و این رفاقت و این رابطه برادری و البته گاها شاگرد استادی ادامه داشته است. فارغ از بعضی نقدها به او، منظورم نقدهای درون خانوده ای است، احترام بی نهایتی برای تفکر و طرز رفتار و عقائد و تجربه هایش قائلم. و نقش او را در تربیت و رشد جبهه فرهنگی انقلاب موثر می دانم.

طبیعتا درباره وحید جلیلی باید صدها سفحه نوشت؛ بی تعارف. چرا که تعریف فرزندان خمینی و ای به راحتی و در چهارچوب چندکلمه ممکن نیست. من هم الآن قصد چنین کاری ندارم.

فقط میخواستم خاطره دیروز را برای خودم ثبت کنم. دیروز شنوای صحبت وحید جلیلی در نشست جلسه فتیه مشهد درباره ناکارآمدی صداوسیما و بحثهای او در این روزها بودم. جای کسانی که نبودند خالی. چرا که او در این نشست حرفهایی زد که از بیرون کمتر دیده و شنیده میشود.

من تا به حال بغض او را ندیده بودم. اما دیروز در دو سه لحظه بغضش را در مواجهه با لشگر تحجر دیدم.

اینجا برایش دعا میکنم و امیدوارم تلاشهایش به زودی به ثمر بنشینند.

بیا که دست به کاری زنیم کارستان

محبت نتیجه شناخت است

نسل جدید را چقدر جدی گرفته ایم؟

وحید ,دیروز ,جلیلی ,بی ,کنم ,نشست ,وحید جلیلی ,در این ,را در ,او در ,و این

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هنری وبلاگ برگزاری عروسی و مجالس در تالار و سالن شرحه شرحه بلکا کاسیت کفسابی و نماشویی بست ساب فیلتر دستگاه تصفیه آب در شیراز فروشگاه اینترنتی متخصص ارتودنسی تکساز کابینت خزان